آیتالله، «نفت» را میفهمید
حسین هرمزی - رفتنش همه رو شوکه کرد. شاید فقدان آیتالله هاشمی رفسنجانی، به وضوح برای فعالان سیاسی - اعم از موافقان یا مخالفان آیتالله - دردناک، بهتانگیز و حتی گاه...
آیتالله، «نفت» را میفهمید
حسین هرمزی - رفتنش همه رو شوکه کرد. شاید فقدان آیتالله هاشمی رفسنجانی، به وضوح برای فعالان سیاسی - اعم از موافقان یا مخالفان آیتالله - دردناک، بهتانگیز و حتی گاه ترسناک مینمود، اما فعالان اقتصادی هم از این بهت و حسرت به دور نبودند؛ چه آنکه پیشینه آن مرحوم و اظهار نظرهای اخیر اقتصادیون، این گزاره را تأیید میکند. در سالهای اخیر، چهره سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی وجه شناختهشدهتری لااقل برای عموم مردم شده بود. انتخابات ریاست جمهوری 1388 و اتفاقات بعد از آن و تلاشهای آیتالله هاشمی برای ایجاد وحدت سیاسی در کشور که البته با مخالفتها و تخریبهای فراوان به سرانجام نرسید، فقدانش در نمازجمعه تهران آن هم بعد از آن خطبه پایانی در واپسین جمعهای که او امام نمازش بود، بالا گرفتن آتش تخریبها علیه او، به جریان افتادن چند پرونده علیه برخی فرزندانش و همچنین نقش غیرقابل انکارش در انتخابات ریاست جمهوری 1392 و انتخاب حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس دولت یازدهم، از جمله مهمترین دلایلی است که چهره سیاسی آیتالله را بیش از پیش پررنگ کرده بود.
با این حال، دور نیست زمانی که هاشمی را «سردار سازندگی» خطاب میکردند و آنها که بیشتر دل در گرو او داشتند با امیرکبیر مقایسهاش میکردند. آن زمان چهره رئیسجمهور وقت ایران بیشتر اقتصادی بود تا سیاسی. او در یکی از دشوارترین شرایط، به صحنه آمد، در آزمون انتخابات با رأی اکثریت مردم پیروز شد تا دولتی را تحویل بگیرد که خسته از هشت سال جنگ تحمیلی، ساختار تازهای را قرار بود تجربه کند. پست نخست وزیری حذف شده بود و رئیس جمهور با مسئولیتهای بیشتری باید کار اداره کشوری جنگ زده را بر عهده میگرفت، کشور نیاز به ساخت و ساز داشت در حالی که پول چندانی در بساط نداشت و در یک کلام، هاشمی شرایطی جنگی را تحویل گرفت تا برای مردمی که با آتشبس امیدوارتر شده بودند، سازندگی کند.
او که بارها نشان داده بود مرد روزهای سخت است، پا به میدان گذاشت و با حمایت مردم توانست به گونهای کار کند که کم کم به او لقب سردار سازندگی دادند. هر چند همین لقب هم بعدها مایه تخریبهای چندباره علیه او شد، تا اینکه دست تقدیر، پدر سیاست و سازندگی را از مردم گرفت و صداوسیما و مخالفان آیتالله یادشان آمد بعد از سالها از عبارت «سردار سازندگی» برایش استفاده کنند. اما این لقب چرا به او نسبت داده شد؟
از تبلیغات موافقان آن روزهای رئیسجمهور هاشمی رفسنجانی که بگذریم (که عملاً در مورد تمام مسئولان بلندپایه کشور چنین مسألهای همواره وجود داشته است)، دلیل اصلی این لقبگذاری، فعالیتهای اقتصادی و عمرانی هاشمی رفسنجانی بعد از اتمام جنگ تحمیلی بوده است. همانطور که در ابتدای این یادداشت اشاره شد، در سالهای اخیر وجه سیاسی آیتالله به وجوه دیگرش از جمله اقتصادی میچربید یا لااقل بیشتر سخن از آن به میان میآمد. با این حال در سالهایی نه آنقدر دور که کسی به یاد نداشته باشد، هاشمی در نقش یک مدیر اقتصادی توانسته بود موفق ظاهر شود.
یکی از موضوعات مورد علاقه وی، چه در دوران ریاست جمهوری و چه در سالهای پس از آن، حوزه نفت بوده است. در همین راستا، غلامرضا منوچهری معاون توسعه و مهندسی شرکت ملی نفت با اشاره به رابطه دوستانهای که با هاشمی رفسنجانی داشته، گفته است: «پیگیریهای آیتالله هاشمی رفسنجانی درباره نفت، تجهیزات دریایی، مخازن و صادرات نفتی، بیانگر علاقه و عشق ایشان به توسعه و سازندگی کشور بود.»
هاشمی رفسنجانی برای انجام کاری سخت یعنی بازگرداندن میزان تولید نفت کشور به دوران پیش از آغاز جنگ و حتی پیش از انقلاب اسلامی، آقازاده را به عنوان وزیر پیشنهادی نفت به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد تا او پس از تصدی این کرسی، اقدامات ماندگاری در حوزه نفت انجام دهد. البته اقدامات نخستین وزیر نفت کشور پس از پایان جنگ تحمیلی، محدود به یک حوزه نبود. افزایش حجم استخراج، پالایش، پخش، فروش و درآمد حاصل از فروش نفت و گاز ایران در دوره وزیرِ منتخب رئیسجمهور وقت، افزایش قابل ملاحظهای داشت. با این حال، دولت در نهایت نتوانست میزان تولید نفت در آن دوره را به میزان پیش از انقلاب بازگرداند و همین مسأله هم چالشهایی را برای وزارت نفت به وجود آورد اما به هر حال نمیتوان از تحولات نفتی دولتهای پنجم و ششم به راحتی چشمپوشی کرد.
بنا بر برخی آمارها که البته بعضی از آنها جزو آمارهای رسمی محسوب نمیشوند، میزان درآمد نفتی در دو دولت هاشمی رفسنجانی، با در نظر گرفتن میزان تورم و افزایش نرخ ارز و طلا، نزدیک به درآمد هنگفت نفتی در دولتهای نهم و دهم به ریاست محمود احمدینژاد بوده است که البته در دولت هاشمی به دلیل بازگشت کشور به دوره ثبات و افزایش قابل ملاحظه تولید و صادرات نفت بوده و در دولت احمدینژاد به دلیل افزایش بیسابقه قیمت جهانی نفت اتفاق افتاده است. اگر چنین آمارهایی را صحیح قلمداد کنیم، تفاوت را حداقل در دو بخش میتوان احساس کرد؛ اول اینکه دولت هاشمی رفسنجانی برونآمده از هشت سال جنگ تحمیلی بود و بازگرداندن کشور به وضعیتی که بتواند نهتنها روی ثبات را به خود ببیند بلکه از نظر اقتصادی و سازندگی رو به پیشرفت حرکت کند، در آن شرایط بسیار سخت بود.
نوع هزینهکرد درآمدهای نفتی در قیاس بین دولتهای پنجم و ششم با نهم و دهم، تفاوت دوم را به خوبی آشکار میسازد. افزایش بیسابقه تورم، نرخ ارز، واردات، فساد سیستمی، شکاف طبقاتی و کاهش قدرت اقتصادی مردم، حجم تولید داخلی، صادرات، تولید و فروش نفت و در مجموع، جابجایی منفی بسیاری از شاخصهایی که وضع یک کشور را به لحاظ توسعهای نشان میدهد، از جمله نتایج مدیریت هشتساله دولتهای نهم و دهم بر کشور بود اما در دو دولت هاشمی رفسنجانی، با وجود اینکه در برخی مقاطع محدود، تورم افزایش قابل ملاحظهای یافت اما هم بر اساس آمارهای رسمی و هم به اذعان بسیاری از کارشناسان، جمهوری اسلامی ایران آن زمان در مجموع روند رو به پیشرفتی را طی کرد.
روندی که برای شکوفایی ظرفیتهای نفتی کشور در دولت هاشمی رفسنجانی آغاز شد، در دولتهای هفتم و هشتم به ریاست سیدمحمد خاتمی ادامه پیدا کرد و تا حدود دو سال بعد از روی کار آمدن احمدینژاد نیز ادامه یافت، تا اینکه سوءمدیریت آشکار آن دوران بالاخره رخ نمایان کرد و تأثیر خود را نشان داد. تحریمها، که میتوانست با دیپلماسی مناسب، مدیریت و از افزایش آن جلوگیری شود، مزید بر علت شد. در پایان دولت ششم، میزان تولید نفت ایران به بیش از سه میلیون و 600 هزار بشکه در روز رسیده بود که این میزان، در دولت اصلاحات به حدود 4 میلیون بشکه افزایش یافت. فراهم کردن زیرساختهای لازم برای ایجاد میادین پارس جنوبی در دوران هاشمی و توسعه چشمگیر این میادین در فاصله سالهای 1376 تا 1384 موجب شد تا میزان بهرهبرداری ایران و قطر از میادین مشترک با یکدیگر برابر شود. اما این برابری چندان پایدار نبود؛ چنانکه پس از پایان کار دولت دهم، میزان بهرهبرداری ایران به یکسومِ قطر رسیده بود. در همین ابطه، در ابتدای روی کار آمدن دولت یازدهم، آیتالله هاشمی رفسنجانی در قامت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفته بود: در طول چند سال اخیر به دلیل سیاستهای نادرست برخی، خیلی از امكانات را از دست دادیم و اگر سیاستهای پیشبینیشده درست عملیاتی میشد، ما از قطر در برداشت نفت و گاز از حوزه پارس جنوبی عقب نمیماندیم. اگر به صورت بهینه و درست از منابع انرژی كشور استفاده میشد، قدرت عظیمی را كه حاصل از انرژی است بیش از امروز داشتیم، اما متاسفانه فرصتهای زیادی را از دست دادهایم.
هاشمی همچنین یادآور شده بود: در زمان ما قراردادی با تركمنستان امضا كردیم و گاز این كشور را 25 دلار میخریدیم و 95 دلار به تركیه میفروختیم كه سود زیادی برایمان داشت، حتی با آنها قرارداد بستیم برای اینكه وابستگی آنها به روسیه كم شود همه گاز آنها بهجز گاز مصرفیشان را بخریم تا انحصار گاز در منطقه در اختیار ایران باشد. اگر خط لولههای نفت و گاز از ایران عبور میكرد، امنیت دنیا وابسته به ایران بود و اینقدر به آسانی مزاحم ایران نمیشدند و این تهدیدها در كار نبود. ما همه امكانات را در طول این چند سال گذشته بهخاطر سیاستهای نادرست برخی از دست دادیم، البته كار از اختیار ما در رفته و برگرداندن آن سخت است.
دولت رفسنجانی بهدلیل ظرفیتهای خالی كه صنعت نفت در آن دوران در اختیار داشت و البته بخاطر مدیریت صحیحی که بر این حوزه اعمال شد و همچنین علاقه شخصی آیتالله به حوزه نفت و انرژی، با رشد قابل توجهی در تولید و صادرات مواجه شد و بهترین دولت در زمینه رشد تولید و صادرات محسوب میشود و دولت احمدینژاد از حیث افت شدید تولید بدترین دولت به شمار میرود.
علاقه هاشمی رفسنجانی به حوزه نفت، از جنبههای مختلفی هویدا میشود. اظهارنظر معاون شرکت ملی نفت به عنوان کسی که سالها با آن مرحوم ارتباط داشته، یکی از شواهد است. بازدیدهای مکرر هاشمی از میادین و مراکز نفتی، پالایشگاهها، نیروگاهها، و اظهارنظرهای وی در این حوزه، همه و همه بیانگر این واقعیت است که رئیس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام، حوزه نفت را میشناخت، به آن علاقه نشان میداد و حتی گاه در اظهارنظرهایش اشراف اطلاعاتی و علمی خود را به رخ میکشید.
سیدعماد حسینی از نمایندگان اسبق مجلس شورای اسلامی و از فعالان و کارشناسان حوزه نفت و انرژی، درباره این مسأله طی یادداشتی نوشته است: در یکی از دیدارهای ادواری نمایندگان مجلس با ایشان در دورۀ هفتم، به خاطر دارم که تأکید فراوانی بر این داشتند که پروژههای عظیم ملی در حوزههای مختلف انرژی ازجمله پارس جنوبی که نخستین اقدامات آن در اواخر دوران ریاستجمهوی ایشان پایهریزی شد، همچنین توسعه صنایع پاییندستی ازجمله پتروشیمیها، نقش بسزایی در گذار از خامفروشی نفت دارند و به لحاظ زیرساختی و زیربنایی، برای آینده کشور بسیار اهمیت خواهند داشت. ایشان بر این موضوع تأکید داشتند که آینده اقتصاد کشور منوط به این است که زیرساختها بهدرستی و با کیفیت مناسبی ایجاد شوند؛ زیرساختهایی که میتواند هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ صنعتی، بخصوص در مناطق محروم، بسترساز همبستگی اجتماعی و رونق اقتصادی باشد.
به گفته وی، هاشمی رفسنجانی در حوزه انرژی، دیدگاهی کلاننگر، همهجانبه و توسعهمحور داشت. او میگوید: به خاطر دارم در یکی از دیدارها با ایشان، بهخوبی در مباحث تخصصی و فنی صنعت نفت و گاز، ازجمله تبدیل نفت خام به فرآوردههای نفتی و حوزههای مرتبط با برداشت از مخازن نفت و گاز، نیمه دوم عمر مخازن و تزریق گاز به میدانهای نفتی، با دقت و حتی بیان اصطلاحات فنی و تخصصی صحبت میکردند که برای حاضران در آن جمع که از مسئولان ارشد مجلس و صنعت نفت بودند، این موضوع بسیار جالب توجه بود که یک شخصیت روحانی و سیاستمدار برجسته، بهخوبی و با جزئیات کامل درخصوص مباحث مبتلابه صنعت استراتژیک نفت، افزون بر رویکردهای کلاننگر و راهبردی، اشراف مناسبی داشته باشند.
نگاه توسعهمحور هاشمی رفسنجانی به حوزه نفت، به دوران ریاست جمهوریاش محدود نبوده و زمانی که یار دیرینش یعنی حسن روحانی بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد نیز بر حجم تاکیدات خود در این حوزه افزود؛ از جمله، در اوایل دولت یازدهم که تاکید کرده بود: توسعه نفت و صدور آن از طریق جاسک و همچنین انتقال خط لوله گاز از عسلویه و رساندن آن به جاسک، از جمله کارهای مهمی است که باید تا حصول نتیجه پیگیری شود. جبران عقبماندگیها و آبادانی ویرانیهای برجایمانده از جنگ تحمیلی، بدون تردید نیازمند همتی بالا و نگرش وسیع و توسعهمحور بود. فعالیتها و اقدامات ماندگار دولت سازندگی با مدیریت آیتالله هاشمی رفسنجانی، همواره در صفحات تاریخ جمهوری اسلامی ایران درخشان خواهد بود؛ چه حتی این روزها و دورانی که درآمدهای سرشاری از حوزههای مختلف صنعت نفت از جمله فروش نفت خام، توسعه گازرسانی شهری و روستایی، ظرفیتهای پالایشگاهی، توسعه شبکههای برقرسانی و افزایش ظرفیتهای نیروگاهی، حمایتهای بیدریغ از نیروگاهی اتمی بوشهر، احداث سدهای متعدد برای رونق بخشهای کشاورزی و تأمین آبهای صنعتی و شرب، حمایت از انرژیهای تجدیدپذیر و بسیاری از مواردی که بهدلیل آثار و ویرانیهای ناشی از جنگ تحمیلی با بیتوجهی و بیبرنامگی مواجه بودند، مدیون و مرهون دیدگاههای توسعهمحور و کلاننگر رئیسجمهور دوران سازندگی است.
در هر صورت، هاشمی رفسنجانی در دو دولتی که به دولتهای سازندگی معروف شد، فراز و فرودهای نسبتاً زیاد و چالشهای فراوانی را تجربه کرد. عطش دولت وقت برای جبران صدمات و لطمات حاصل از جنگ، موجب شد که در مقاطعی، افزایش تورم و نقدینگی به مهمترین چالشهای اقتصادی هاشمی تبدیل شود، اما در نهایت، او توانست در شرایطی دولت را در سال 76 به رئیسجمهور بعدی تحویل دهد که تورم به کمتر از 18 درصد رسیده بود، کشور رشد اقتصادی 7.7 درصدی را تجربه میکرد، تولید نفت با 38 درصد رشد مواجه شده و صادرات فرآوردههای نفتی نیز 4 برابر شده بود.